تکامل یا سقوط ملّت ها با ارزشهاى اخلاقى ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کمال بدون ارزشهاى اخلاقى ممکن نیست، و آیندهسازى، و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعى، سیاسى، بىآنکه آیندهسازان متحوّل گردند، و در یک بازسازى درونى دچار تحولاّت اخلاقى شوند، امکان نخواهد داشت.
راه صلاح و فلاح را بدون چراغ همواره روشن اخلاق نمىشود سپرى کرد و به مراحل نهائى تکامل دست یافت.
اگر انسانى یا ملّت هایى پیروز گردیدند، و به اوج قلّه کمال رسیدند، جان و جهان را دگرگون کردند، و استقلال و آزادى خود را رنگ جاودانه زدند، همه آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیّت ها، در سایه ارزشهاى اخلاقى بود.
با راستگوئى و ایثارگرى، با وفادارى و احترام متقابل، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت، توانستند هم نظم اجتماعى را تحقّق بخشند و هم نظم سیاسى در جامعه انسانى مستقر سازند.
حضرت امیرالم?منین علیهالسلام فرمود:
«وَاعْلَمُوا عِبَادَ اللّهِ أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنْیَا وَآجِلِ الاْآخِرَةِ، فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَلَمْ یُشَارِکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی آخِرَتِهِمْ؛ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأَفْضَلِ مَا سُکِنَتْ، وَأَکَلُوهَا بِأَفْضَلِ مَا أُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَأَخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبَابِرَةُ الْمُتَکَبِّرُونَ.
ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ؛ وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ. أَصَابُوا لَذَّةَ زُهْدِ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ، وَتَیَقَّنُوا أَنَّهُمْ جِیرَانُ اللّهِ غَدا فِی آخِرَتِهِمْ. لاَ تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَةٌ، وَلاَ یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّةٍ؛
آگاه باشید، اى بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانههاى دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهاى دنیا را خوردند، و همان لذّتهایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرمند بودند.
سپس از این جهان با زاد و توشه فراوان، و تجارتى پُر سود، به سوى آخرت شتافتند، لذّت پارسایى در ترک حرام دنیا را چشیدند، و یقین داشتند در روز قیامت ازهمسایگان خدایند، جایگاهى که هرچه درخواست کنند، داده مىشود، و هرگونه لذّتى در اختیارشان قرار دارد.»(1)
ملّتى که در حال پیمودن راه استقلال و کمال است باید، به ارزشها توجّه لازم داشته، و از رشد و رونق ضد ارزشها نگران باشد، و با تمام تلاش در ریشه کن نمودن آن همّت گمارد
و هر گاه که ملّتى یا ملّت هایى، آلوده شدند، به انحراف کشیده شدند، انواع زشتىها و بیمارىهاى اخلاقى در آنها راه یافت، ضد ارزشها در جامعهشان رونق گرفت، سُست گردیده و سقوط کردند.
امام على علیهالسلام فرمود:
«فَاعْتَبِرُوا بِحَالِ وَلَدِ إِسْمَاعِیلَ وَبَنِی إِسْحَاقَ وَبَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا أَشَدَّ اعْتِدَالَ الاْءَحْوَالِ، وَأَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاْءَمْثَالِ! تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فِی حَال تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّقِهِمْ، لَیَالِیَ کَانَتِ الاْءَکَاسِرَةُ وَالْقَیَاصِرَةُ أَرْبَابا لَهُمْ، یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الاْآفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْیَا، إِلَى مَنَابِتِ الشَّیْحِ، وَمَهَافِی الرِّیحِ، وَنَکَدِ الْمَعَاشِ، فَتَرَکُوهُمْ عَالَةً مَسَاکِینَ إِخْوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، أَذَلَّ الاْءُمَمِ دَارا، وَأَجْدَبَهُمْ قَرَارا، لاَ یَأْوُونَ إِلَى جَنَاحِ دَعْوَةٍ یَعْتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَى ظِلِّ أُلْفَةٍ یَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّهَا. فَالاْءَحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاْءَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَالْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِی بَلاَءِ أَزْلٍ، وَأَطْبَاقِ جَهْلٍ!؛
از حالات زندگى فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل «یعقوب» (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستى چقدر حالات ملّتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است.
در احوالات آنها روزگارى که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانى که پادشاهان کسرى و قیصر بر آنان حکومت مىکردند، و آنها را از سرزمینهاى آباد، از کنارههاى دجله و فرات، و از محیطهاى سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهاى کم گیاه، و بىآب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایى که زندگى در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکانهاى نامناسب، مسکین و فقیر، همنشین شتران ساختند، خانههاشان پستترین خانه ملّتها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بود، نه دعوت حقّى وجود داشت که به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سایه ألفتى وجود داشت که در عزّت آن زندگى کنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایى سخت، و در جهالتى فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش مىکردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگرىهاى پیاپى در میانشان رواج یافته بود.»(2)
آگاه باشید، اى بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیاى زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جاودانه را گرفتند، با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانههاى دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهاى دنیا را خوردند، و همان لذّتهایى را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرمند بودند
بنابراین، ملّتى که در حال پیمودن راه استقلال و کمال است باید، به ارزشها توجّه لازم داشته، و از رشد و رونق ضد ارزشها نگران باشد، و با تمام تلاش در ریشه کن نمودن آن همّت گمارد.
زیرا که بىتفاوت بودن نسبت به ارزشها و ضد ارزشها، قدمهاى آغازین سقوط است که امیرالم?منین علیهالسلام هشدار گونه نسبت به رهبران صالح و فاسد فرمود:
«فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَى وَإِمَامُ الرَّدَى، وَوَلِیُّ النَّبِیِّ، وَعَدُوُّ النَّبِیِّ. وَلَقَدْ قَالَ لِی رَسُولُ اللّهِ صلىاللهعلیهوآله :
«إِنِّی لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مُ?ْمِنا وَلاَ مُشْرِکا؛ أَمَّا الْمُ?ْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللّهُ بِإِیمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللّهُ بِشِرْکِهِ. وَلکِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، یَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَیَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ»؛
امام هدایتگر، و زمامدار گمراهى هیچگاه مساوى نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر صلىاللهعلیهوآله و دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله به من فرمود:
«بر امّت اسلام، نه از م?من و نه از مشرک هراسى ندارم، زیرا م?من را ایمانش بازداشته، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود مىسازد، من بر شما از مرد منافقى مىترسم که درونى دو چهره، و زبانى عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است» (3)
پی نوشت ها:
1 ـ کتاب الغارات، ص 235 و 249؛ تحف العقول، ص 176 و 177؛ المجالس، ص 137؛ أمالى، ص 152 و 153؛ بشارة المصطفى، ص 52؛ مجموعه ورام، ص 62 و 489.
2 ـ کتاب الیقین، ص 196؛ فروع کافى، ج 4، ص 198 و 168 / ج 1، ص 219؛ من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 152؛ ربیع الابرار، ج 1، ص 113.
3 ـ نهج البلاغه، نامه 27/16.